loading...
آپارتمان نشین ها
اجاره نشین بازدید : 3 پنجشنبه 27 تیر 1392 نظرات (0)

روزی شیخ بر منبر نشسته و از برکات ماه رمضان سخن می گفت و مریدان نیز حلقه زده بودند و از افاضات ایشان استفاده همی بردندی...

یکی از مریدان دست بالا برد و اذن سخن خواست. گفت: یا شیخ مگر نه این است که ما همه در این دنیا مسافریم؟ شیخ فرمود: صدالبته چطور؟؟ مرید: پس روزه بر مسافران واجب نیست!

شیخ

مریدی دیگر از انتهای مجلس گفت: یا شیخ! من پارسال دو روز ابتدایی را روزه نگرفتم و چون دیدم میتوانم نگیرم دیگر روزه نگرفتم! شیخ

مریدی دگر فریاد برآورد که: یاااااااااااشیخ! من شب ها تا بهنگام سحر بیدارم و بعد از بخور بخور سحری به خواب روم تا 3 بعد ازظهر! سپس پای نت هستم تا 7 غروب و آنگاه بیرون میروم و نانی خاشخاشی میخرم برای افطار... آیا عیبی مرا فرا گرفته؟؟ شیخ دندان قروچه ای کرد و گفت تو مریضی ای مرید!! مرید بلافاصله گفت: پس دیگر روزه نمیگیرم چون جلسه قبل فرمودید روزه بر افراد مریض واجب نیست! شیخ

شیخ حیران و سرگشته از نافرمانی مریدان سخت عصبانی شده بود  و گفت: اف برشما! 29 دوتا شیش! چیز است...مریدان! نه عذر میخواهم زُشک که هست یه چیز دیگه س!! نه مرا ببخشایید ... ییییییییییییییییه برنامه ببینیم، یییییییییییییییه برنامه ببینیم!!! شیخ که کف از دهانش بیرون زده بود در آخرین کلماتی که به زبان آورد گفت:کلاژن... افزایش آلانتویین...! و سپس درحالی که از خود بیخود بود گفت: دلم را شکستید، بروید حالش را ببرید! با من نماندید، بروید حالش راببرید!

مریدان نیز همه از این اولتیماتوم و رنج شیخ یقه ها دریدند و روزه ها بشکستند وسر به بیابان گذاردندی...

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 7
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 15
  • آی پی دیروز : 4
  • بازدید امروز : 13
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 13
  • بازدید ماه : 13
  • بازدید سال : 17
  • بازدید کلی : 149